بنام خدا

شهر رویاها

بنام خدا

شهر رویاها

تنهام

چقد دلم گرفت اصلا از فاطمه انتظار نداشتم با امدن ادمای جدید منو کنار بذاره منو پس بزنه خیلی تنهام خیلی :(

مهمونی

همش آرزوی یه مهمونی مث مهمونی شب جمعه این هفته رو داستم ک اونم نمیتونیم بریم :( چه عروسی میشه واقعا ک خیلی بدشانسم :(

دوری

فاطمه خیلی خودشو ازم دور کرده دوستم که از پنج سالگی باهم بودیم خیلی دوسشدارم ولی خیلی باهام سرد شده خیلی ناراحتم ازش...تقریبا احساس میکنم تنهای تنهام نه فامیلا زیاد میان میرن نه دوستی دارم واقعا خیلی تنهام خیلی دلم گرفته تنها امیدم اینه تا چند روز دیگه یه خبر خوب بشنوم...دعا کنید اون اتفاقی ک تو ذهنمه برام بیفته ممنون :(

خُودمُ و خُودم

بنام خدا

سلام 

این دوره رو اصلا دوسندارم با اینکه دور و برمون شلوغه تلگرام هست و...ولی خیلی تنهایم خیلی ...همیشه فک میکردم نزدیکترین دوستم همیشه باهامه ولی چند وقته ک بهم ثابت شده رو هیچ دوستی نمیشه حساب کرد ...فقط باید رو خودت حساب کنی فقط خودت.‌‌..

از الان برنامه ریزی کردم واسه ارشد برم اصفهان زیاد اصفهان نرفتم تاحالا فامیلیم نداریم اونجا ولی یه حسه کشش خاصی به این شهر دارم این شهر خیلی منو به خودش جذب میکنه نمیدونم چرا انقد دوسشدارم و چرا انقد بهش کشش دارم ولی میدونم این شهر تو آینده من یه سهمی داره...