نمیدونم این حس پیری ک تو وجودمه چی میگه...حس میکنم هیشکی تو این دنیا به من اهمیتی نمیده و من تنها افتادم این گوشه...دیگه جوونی نمونده واسه نزدیک شدن به کسی الان دلم میخاد اونایم ک کوچکترین اذیتیم برام دارن دیگه نبینم...فقط آرامش دلم میخاد
منظورم این بود تو خیلی هز وبلاگ ها کامنت میذارین و وبلاگ خوان فعالین.
اها نه اتفاقا فقط چهار پنجتا وبلاگ هستم اونم از دوستای قدیمی هستن
ماشاالله چقدر همه جا هستین:)
ببخشید متوجه منظورتون نشدم؟
پخخخ
دلامممم:)
سلامدر شهر رویاها پیری نباید معنی داشته باشه!
سلامنمیدونم شاید شما درست میگین :(
سلام ناراحت نباشیداین نیز بگذرد
سلام دکتر جان ممنونایشالا برای هممون به خیر و شادی بگذره
چ حس بدی...
خیلی:(
حال خوبت به کسی گره نزن..همین
نه به کسی گره نخورده
منظورم این بود تو خیلی هز وبلاگ ها کامنت میذارین و وبلاگ خوان فعالین.
اها نه اتفاقا فقط چهار پنجتا وبلاگ هستم اونم از دوستای قدیمی هستن
ماشاالله چقدر همه جا هستین:)
ببخشید متوجه منظورتون نشدم؟
پخخخ
دلامممم:)
سلام
در شهر رویاها پیری نباید معنی داشته باشه!
سلام
نمیدونم شاید شما درست میگین :(
سلام
ناراحت نباشید
این نیز بگذرد
سلام دکتر جان ممنون
ایشالا برای هممون به خیر و شادی بگذره
چ حس بدی...
خیلی:(
حال خوبت به کسی گره نزن..همین
نه به کسی گره نخورده