بنام خدا

شهر رویاها

بنام خدا

شهر رویاها

گربه

وقتی گربمو میبینم ک هرجا میرم دنبالمه خیلی حس میگیرم...بلاخره یه موجودی هست ک منو واقعا بخاد❤





یه رمان روسی جدید گرفتم اسمش(رفتیم بیرون سیگار بکشیم ۱۷سال طول کشید) مجموعه چندتا داستان کوتاه روسی از چندتا نویسنده مختلفه ک بعضیاش واقعا قشنگن...ولی یکیشون فوق العاده اسم داستانه (وان گوگ) اگه دیدینش جای بخونید...

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت 17:22 http://haftaflakblue.blogsky.com/

آقای پیشولی میدونه عشق مامانشِ و بیشتر دوسش داره
منم یه موجودی هستم که ،خیلی دوستتون دارم؛گل دختر جان

عزیز دلی بخدا
چه اسم باحالی داره این رمانِ،..آدم دلش میخواد سیگار آقاجان رو کش بره ،بره لب استخر،غروب و پک های کشدار

ببخشید

ای جوووونمممم اره بچم میدونه
شما یه خانم ناز و مهربونی ک منم خیلی خیلی دوستتدارم
تو بیشتر عزیزدلییییی
اره خیلی باحاله منو یاده آدمای میندازع ک یهو پیر میشن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.